کسی قرار نیست خوشبخت باشد! خوشبختی حق هیچکس نیست.

#جمله ای از کتاب

 

خبببببب. چی بگم از این کتاب که کلا عشششق بود درسته داستانش عاشقانه بود اما وقتی میگم عشششق بود یعنی خیلی دوسش داشتم

رمان ملت عشق رو قبلا یه چیزایی درموردش نوشته بودم. خوب اون رو من فقط روی بخشایی که درمورد شمس و مولا یا به قولی کتاب عزیز ز.زاهارا بود بیشتر تمرکز میکردم و روی بقیه کتاب سرسری مطالعه میکردم و میگذشتم چون واقعا از خوندن درمورد عاشقانه و حتی دیدنش توی فیلما بدم میاد! یعنی به نظرم اگه داستان میخواد عاشقانه باشه. خوب باشه! اما باید اون چاشنی داستان باشه و ماجرای اصلی یه چیزی غیر از عشق و مثلث و مربع عشقی باشه!

و خوب حالا میرسیم سر یک بعلاوه یک نوشته جوجو مویز

نویسنده کتاب که خییییلی مشهوره! و کتابای دیگه ای به اسمای من پیش از تو، پس از تو و میوه ممنوعه هم نوشته.

ولی این اولین کتابیه که من ازش خوندم و به نظر منتقدا این بهترین کتابش نیست و بهترین کتابش من پیش از تو هست! اما خوب اینم خیلی دوس داشتم

 

داستان کتاب از اونا بود که قهرمانش زنیه که دوست داره تموم زندگیشو خودش بچرخونه و کلا از اوناس که به کسی وابسته نیست و به نظرم بهترین قسمت ماجرا همینه

البته خیلیا میگن دخترای نوجوون به رمانای عشقی علاقه دارن! اما من همین جا بگم که: اقایووووون! و خانووووووما! از این وصله ها به همه نچسبونید! با تشکر!

 

من از اون کتابا دوست دارم که قهرمانش کسیه که همه فکر میکنن یه بی خاصیته اما نیست! از اونا که قهرمانش با بقیه یا حد اقل تعداد زیادی از ادما فرق داره اما تسلیم نمیشه! و اون کتابایی که قهرمانش یه زنه یا یه دختره که خودش روی پای خودش وایمیسته و تا اونجا که میشه به کسی تکیه نمیکنه! مثل: جودی ابوت (بابا لنگ دراز)، پرین (بی خانمان)، مینا (سه سوت جادویی) و . جسیکا توماس از کتاب یک بعلاوه یک! و البته خیلیای دیگه!

حالا یکمی هم از اوایل داستان براتون میگم چون خلاصه نوشتن بلد نیستم و یهو گند میزنم به همه چی

جسیکا توماس یه زنه خوشخیاله، یعنی از اونا که شعارش اینه: بلاخره حل میشه! یا مثلا یه راه حلی براش پیدا میکنم و شوهرش دوسال پیش به خاطر بیماریش اون و خانواده شو ترک کرده و رفته به یه شهر دیگه که تا وقتی حالش بهتر بشه پیش مامانش زندگی کنه. الان جسیکا مونده و یه دختر ده ساله به اسم تنزی که عاشششق ریاضیه و از ارایش کردن متنفره! و یه پسر به اسم نیکی که البته پسر خودش نیست! پسر زنه قبلیه شوهرشه! و عاشق ارایش کردن و بازی های کامپیوتریه! و همیشه از دست فیشر ها یعنی پسرای خانواده همسایه رو به رویی کتک میخوره! و یه سگ گنده به اسم نورمن که به قول خودشون اندازه یه گاوه اما قدر به موش هم جربزه و عرضه نداره! جسی (توی کتاب بیشتر مخفف اسم جسیکا یعنی جسی به کار میره) هم به عنوان نظافت کار میره توی خونه های مردم و کار میکنه هم توی کافه کار میکنه. لباسای بچه ها رو خودش میدوزه و کلللل بار خانوده رو دوششه و به نظرش خوشبختی یعنی: ادم قبض برق و اب رو بپردازه و بعدش نگران اینکه حالا چقدر پول براش مونده و چند روز اینده رو چجوری سر کنه نباشه!

طرف دیگه ی داستان یه مرده! یه مرد خر پول که اتفاقا جسی توی خونش کار میکنه و این مرد قصه ی ما با یه خرابکاری کللللل سرمایه و زندگیشو تقریبا به باد داده و منتظر اینه که وکلای گرونش چه کاری میتونن براش انجام بدن!

 

حالا اینکه این دونفر چجوری زندگیشون بهم گره میخوره و جسیکا توماس چجوری انبووووووووه مشکلات زندگیش رو حل میکنه! اینکه پسره (نیکی) چجوری یاد میگیره که بدون کشیدن ماری جوانا و سیگار بخوابه  و چجوره نورمن، اون سگ بوگندو به یه قهرمان تبدیل میشه رو خودتون بخونید!

 

چندتا جمله دیگه از کتاب: ادامه مطلب

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین جستجو ها